دیروز رفته بودیم یه آرامگاه باحال. تقریباً یه سال پیش برای اولین بار اونجا رو دیدم و امسال دومین دفعه بود. این دو بار چند تا تفاوت با هم دارن:

۱. دفعه اول کلی عکس گرفتیم، دفعه دوم فقط چند تا دونه!

۲. دفعه اول آبجی و آقاسید باهامون نبودن، دفعه دوم علاوه بر اون‌ها اسماسادات هم بود!

۳. مهمترین تفاوت طرز نگاهم بود. نگاهی که بعد از خوندن یه کتاب بهش رسیدم. مدیون شکیبام که این کتاب رو بهم معرفی کرد. تو بهترین زمان ممکن.

این بار معنی وحدت وجود بیشتر به دلم نشست: از عرش تا فرش به یک نقش. و این بار وقتی تو چینی خونه راه می‌رفتم قلبم لرزید از تصور اینکه تو اون مکان سماع و موسیقی صدها برابر زیباتر دیده و شنیده میشه.