کلمهها با ما دنیا میان. زندگی میکنن، پیر میشن. کلمههای من هم انگار...
رفاقت، منطق، پیگیری،... چیاند اینا؟ چقدر دورن...
اینجا راحت نیستم، یا گنگ مینویسم یا نمینویسم. (واضحه دیگه، احتمال متمم.)
کلمهها با ما دنیا میان. زندگی میکنن، پیر میشن. کلمههای من هم انگار...
رفاقت، منطق، پیگیری،... چیاند اینا؟ چقدر دورن...
اینجا راحت نیستم، یا گنگ مینویسم یا نمینویسم. (واضحه دیگه، احتمال متمم.)
دیشب هماتاقیام به من و هلیا که متولد تابستونیم، کادوی تولد دادن. پاکت صورتی شامل یه دفترچه و یه خرس سبز. عین هم.
اسم خرس من، سید فرجالله رمضانی؛ و اسم خرس هلیا یداللهست که وقتی میره خارج تِد صداش میکنن!
تازه مریم هم تو گوش فرج اذان گفت!