اسماسادات رو از دست خواهرک میگیرم و میگم: بذار بغلش کنم. دلم تنگ میشه براش. تا عید دیگه نمیبینمش...
زل میزنه تو چشمهام و میگه: تا عید من هم نمیبینی!...