خواهرزاده‌ام روی پاهام خوابیده و لب‌های کوچولوش تو خواب می‌خنده.
محمدامین اومده در گوشم یواش میگه: میدونی چرا می‌خنده؟
میگم چرا؟
میگه: چون خودش می‌دونه خنده‌داره. بگم برای چی؟
میگم بگو!
میگه چون هرکی موهاش درمیاد، ابروهاش هم درمیاد. ولی این مو داره، ابرو نداره!

نازنینم خیلی هم مو داره، هیچم کچل نیست! چند روزیه هم موهاش هم ابروهاش پُرتَر شده.
بمیرم... امروز واکسن دوماهگی‌اش رو زد. کلی اذیت شد. کلی جیغ زد. از غروب بهتره خدا رو شکر.
عنوان‌نوشت: بعد از اینکه "به شوخی" پنجاه تومن به آبجی داد. شاید هم آبجی ازش گرفت! به شوخی البته!